انقلاب اسلامى ایران مهمترین و بنیادىترین رویداد در طول تاریخ معاصر اسلام است. اثر این رویداد به روشهاى گوناگون و در اندازههاى مختلف تقریبا در تمام کشورهاى اسلامى مشاهده شده است. این انقلاب بزرگ تحت هدایت و رهبرى فعال آیتالله خمینى و دیگر علمایى که از وى پیروى مىکردند به دست مردم ایران خلق شد. وقوع این حادثه باعثسرنگونى معجزه آساى خاندان پهلوى و شاه قدرتمند آن گردید و به تشکیل جمهورى اسلامى ایران منتهى شد. ایران به طور بنیادین از نظر سیاسى و فرهنگى از یک کشور غربمدار و غربگرا به یک کشور اسلامى مبدل شد.
بىاغراق باید گفت که این رویداد تاریخى بدون بصیرت، استقامت، فداکارى و زمامدارى و همچنین اراده خلل ناپذیر رهبر روحانى آن براى پیروزى، شاید امکان به وقوع پیوستن آن وجود نداشت. رهبرى و هدایت انقلاب اسلامى به دستحضرت آیتالله خمینى در تاریخ جهان معاصر اسلام بىنظیر است.
توانایى حضرت امام خمینى در درک ضرورت آمادگى نظامى و آمادگى دائمى مردم ایران در جهت وقف خویش براى کشورشان را مىتوان یک مثال در حد اعلاء براى بیان احساسات عمیق ناسیونالیستى در نظر گرفت. تاریخ انقلاب از آغاز تا کنون را مىتوان به منزله یک پدیده عبرتآموز براى تمام مستضعفان و ستمدیدگان و مسلمانانى دانست که سرنوشتخود را اسیر دستان استکبار جهانى مىبینند; استکبارى که دین را از زندگى مردم جدا کرده و اسلام را در حد اجراى مراسم عبادى تنزیل داده است. این نهضتبر خلاف تمام انتظارات و پیشبینىها و در مراحل پایانى که پس از 15 سال تلاش و مبارزه خستگىناپذیر به پیروزى نائل آمد تمام معیارهاى بینالمللى استکبار را مختل کرد.
این نهضت تمام طبقات اجتماع، بخشها، گروههاى زیرزمینى و احزاب را تحتالشعاع خویش قرار داد. بعضى از این گروههاى سیاسى در باطن به انقلاب اعتقادى نداشتند. ولى مجبور بودند به علت مقتضیات زمان و واقعیات موجود به آن گردن نهند.
پایگاه این نهضت که خود موضوع شگفتانگیزى است مسجد بود یعنى مکان مقدس عبادت.
نقش حضرت آیت الله خمینى در انقلاب
براى پى بردن و ادراک نقش حضرت آیتالله خمینى در انقلاب، در ابتدا ما باید ضمن درک و پذیرش این موضوع که نقش حضرت امام خمینى در پیروزى انقلاب بیشتر مسبوق به شخصیت روحانى و پارساى ایشان و نشاءت گرفته از دستورات اسلامى بود. تطابق این نقش با تئوریهاى سیاسى براى اضمحلال شرایط اجتماعى روز چندان صحیح نیست. امام خمینى وقتى که دیدند درخواستهاى مکرر ایشان براى همکارى و اتحاد بین کشورهاى اسلامى به جایى نرسید، ایشان خود زمام امور را بدست گرفتند و یک تنه به هدایت انقلاب پرداختند و الگویى ساختند تا مردم دیگر کشورهاى اسلامى از آن الهام بگیرند. اگر ما به شخصیتحضرت امام خمینى و دستاورد ایشان یعنى انقلاب اسلامى بنگریم، در مىیابیم که او در مرتفعترین مکان در بین علماى شیعه در ایران قرار مىگیرد. این اعتبار صرفا در راستاى نقش جامع و بنیادین و غیرمعمول که در صحنه سیاسى و اجتماعى ایران از خود نشان داد ختم نمىشود بلکه این اعتبار در رابطه با جایگاه علمى و فقهى امام نیز کاملا واضح و بدیهى است. تمایل و رغبت جهان غرب در جهتبد معرفى کردن امام خمینى به عنوان یک چهره مبارز که داعیه قدرت سیاسى داشتبا هدف تحتالشعاع قرار دادن و بىاهمیت جلوه دادن دستاوردهاى او به عنوان یک فقیه، فیلسوف و عارف است. او توانستبر تمامى مشکلات به واسطه سجایاى اخلاقى و روحانى خود فائق شود. علىرغم زندگى در تبعید، او کمر همتبه تربیت پیروانى از نسل جوان علما بست و با تعلیم علوم حوزوى به آنها، آنها را در راه وظایف و مبارزات سیاسى و ارشاد یارى داد.
امید شاه این بود که با تبعید امام خمینى بر نفوذ و مقبولیت همگانى او خط پایانى بکشد. این اقدام به شکست انجامید. حضرت امام در تبعید به انتشار اعلامیهها ادامه دادند و در آنها از مردم ایران خواستند تا پیروزى نهایى به مبارزه خود ادامه دهند. این اعلامیهها اثر بسیار زیادى بر روى بیدارسازى افکار عمومى مردم ایران داشت. در اوایل سال 1963 میلادى امام خمینى به لتسرسپردگى شاه به قدرتهاى بیگانه که حامیان اصلى دیکتاتورى رژیم پهلوى بودند، به خصوص امریکا و اسرائیل حمله نمودند و خطر ادامه این روند را گوشزد کردند. در آن روزها در ایران انتقاد از خاندان سلطنتى و اسرائیل مطلقا ممنوع بود. اما امام خمینى با توجه به ویژگى شخصیتى ایشان که سازش ناپذیر بودند این ممنوعیت را نادیده گرفتند و به رابطه بسیار نزدیک نظامى، سیاسى، امنیتى و اقتصادى که بین اسرائیل و رژیم پهلوى وجود داشت اشاره کردند و به آن حمله نمودند. امام خمینى همچنین ادامه نقض قانون اساسى توسط شاه را محکوم کردند و با یادآورى سوگندى که او هنگام رسیدن به سلطنت در مورد تعهدش به حفاظت و حمایت از اسلام خورده بود و آن را نادیده گرفته بود، شاه را مورد حمله قرار دادند.
امام خمینى که خود یک فقیه اسلامشناس بود اعتقاد داشت که جوهره یک کشور اسلامى باید بر مبناى حاکمیت احکام الهى باشد. او حکومت دینى را یکى از راههاى نزدیکسازى انسان به خداوند مىدانست و هدف از تشکیل حکومت اسلامى را ادامه نبوت و حفاظت و صیانت از دین و تمشیت امور دنیایى انسان مىدانست. به عبارت دیگر او سیاست را از دیانت جدا نمىدانست و حفاظت از اسلام و اجراى احکام الهى را از اهداف اولیه یک کشور اسلامى مىدانستند. امام خمینى اعتقاد داشتند که قلمرو فعالیت در یک کشور اسلامى هم معطوف به امور دنیایى انسانها است و هم در برگیرنده مسائل جهان اخروى. بدین صورت مسئولیتیک کشور اسلامى نسبتبه اتباعش این است که در رساندن آنها به کسب رضاى خداوند آنها را یارى دهد.
ایشان مسئولیت رهبر یک کشور اسلامى را در این مىدیدند که تمام آحاد ملت را به تبعیت از اهداف شریعت رهنمون سازند. اما شاه از تمام این احکام تخطى کرد. کاملا آشکار بود که دشمنى رژیم پهلوى با اسلام تنها از امیال یک دیکتاتور براى رسیدن به قدرت نشاءت نگرفته بود بلکه این دشمنى بخشى از یک استراتژى جامع براى حذف اسلام به عنوان یک نیروى عظیم و پویا در سرتاسر جهان اسلام از عرصههاى اجتماعى و سیاسى بود. این توطئه در مراکز عظیم امپریالیسم طراحى شده بود و به سرسپردگان و عوامل محلى امپریالیسم در مناطق مختلف محول شده بود.
نقش حضرت امام خمینى در انقلاب ایران از این جهت کلیدى و بارز است که خاستگاه سلسله حوادثى که باعثبوجود آمدن اولین جرقههاى انقلاب شدند به طور مستقیم با زندانى شدن ایشان تنگاتنگ در ارتباطند. به علاوه امام خمینى در مقام یک رهبر انقلابى نه تنها روحا و جسما به انقلاب متعهد بودند بلکه این انقلاب نیز با ایشان هویتخویش را باز مىیافت. امام خمینى عمیقا معتقد بودند که احکام صادره توسط رژیم شاه روزى ملعن خواهند شد و فقط قانون خداى بزرگ باقى خواهد ماند.
امام در کشفالاسرار مىنویسند که: «تمام دستورات و احکام صادره در رژیم دیکتاتورى رضاخان سرباز، هیچ ارزشى ندارند، قوانین وضع شده در مجلس بسان کاغذپارهاى مىمانند که باید سوزانده شوند تمام مزخرفاتى که از مغز این سرباز بىسواد تراوش کردهاند همه پوسیده هستند و فقط قانون خدا باقى خواهد ماند و گذر زمان را در آن تصرفى نیست. »
این نوع صراحت لهجه سازش ناپذیرانه که حاکى از عمق بصیرت امام خمینى از واقعیات است علاوه بر آن که باعث افزایش ترس و بیمناکى رژیم پهلوى شد و در یک سرى از روحانیون نیز که در وهله اول مانند هر تشکیلات دیگرى به حفظ موقعیت و مقام خود و ارتقاى منافع حزبى خود مىاندیشیدند ایجاد رعب و وحشت کرد. به زعم آنها این نوع صراحت لهجه خطرآفرین بود. به هر تقدیر این فضاء و محیط ضد اسلامى قادر به برآوردن خواسته مردم ایران نبود.
از اینرو پیروزى آیتالله خمینى بدون منابع مادى، حزب سیاسى و راه انداختن جنگ و بدون کمک قدرتهاى خارجى بسان یک معجزه مىماند و همگى این عوامل باعثشدهاند که او به عنوان رهبر بىچون و چراى یک نهضتبزرگ و موفق انقلابى شناخته شود.
یکى از دستاوردهاى قابل ملاحظه انقلاب اسلامى این بود که توانست از مردمى که در آن زمان بسیارى از آنها از تواناییهاى مکتب خود غافل بودند این امکان را بدهد که به بازشناسى اسلام بپردازند و در این بین سجایاى اخلاقى و جذبههاى معنوى امام خمینى نیز به عنوان یک الگوى بزرگ نقش بسیار مثبتى در راه متعهد شدن مردم ایران به اسلام داشت. در اینجا مردى بپاخاست که به هیچ وجه در فکر اکتساب منافع فردى و فرقهاى نبود. حضرت امام خمینى به حق جلوهگاه متعالىترین آرمانهاى ملت ایران بود.
سلسله حوادثى که در ژانویه 1978 شروع شدند بعد از یک سال با محو نهایى تمام آثار رژیم شاه در ایران به سرانجام رسیدند. در آن زمان دولت موقت انقلاب اسلامى جایگزین رژیم شاه شده نهضت اسلامى و مبارزات خستگىناپذیر مردم ایران به رهبرى حضرت آیتالله خمینى فروپاشى مهمترین، امنترین و مورد اعتمادترین پایگاه امپریالیسم آمریکا در منطقه را به دنبال داشت و منجر به تشکیل حکومت اسلامى گردید که بىتوجه به نفوذ شرق و غرب بود. این انقلاب بارقهاى از امید در قلوب مسلمین و مستضعفین جهان ایجاد کرد و به آنها ثابت نمود که بدون اتکاء به شرق و غرب آنها نیز مىتوانند در شکلگیرى سرنوشتخویش سهیم شوند و حکومت مورد نظر خود را تشکیل دهند. با عنایتبه آنچه گفته شد تمییز انقلابهاى آمریکا و فرانسه از یک طرف و انقلاب اسلامى ایران از سوى دیگر، آسان خواهد بود در انقلابهاى آمریکا و فرانسه مردم کوشیدند تا گذشته خویش را نفى کنند در صورتیکه در انقلاب اسلامى مردم بعکس با تداوم و اوج یک بخش مهمى از میراث اسلامى ایران که ثمره سالهاى زیادى از تکامل سیاسى، روحانى و فکرى بود، انقلاب اسلامى را خلق کردند.
ادامه دارد...