دسته
...باهم باشیم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 325929
تعداد نوشته ها : 278
تعداد نظرات : 77
PageRank
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

اسلام

دین اسلام و مذهب تشیع از عوامل انقلاب حسینی(ع) و انقلاب خمینی(ره) بودند. اسلامی که امام‏حسین(ع) و امام‏خمینی(ره) منادی آن بودند، با اسلام اموی، زبیری و امریکایی تفاوت داشت. اسلام بنی‏امیه و اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام آمریکایی، هیچ‏گاه قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبوده‏اند. باید اثبات کرد اسلامِ امام‏حسین و امام‏خمینی یکسان و با اسلام دیگران متفاوت بود:

«حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پا گرفته بود، در ابعاد گسترده‏ای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حکومت داران تغییرات تاریخی پدید آورد ...[ایشان] در ظرف دو دهه توانستند چهره نوینی از اسلام بسازند. چهره‏ای مترقی، انقلابی، مبارز. چهره‏ای که از خود هم حکومت و سیاست داشت و هم اقتصاد و آیین کشورداری. اسلامی که به خفقان، دیکتاتوری و استبداد پایان می‏داد و به جای آن آزادی، حرمت اندیشه و تأمین حقوق اجتماعی انسان‏ها را جایگزین می‏ساخت. اسلامی که به نفوذ ابرقدرت‏ها در ایران پایان می‏داد و به جای آن ایرانی مستقل و متکی به خود می‏ساخت. اسلامی که فساد مالی و حکومتی رژیم را از بین می‏برد و به جای آن نظام امین و مردمی با کارگزارانی صدیق و مؤمن بر پا می‏نمود. در یک کلام، این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود و همه آن چیزهایی را پدید می‏آورد که رژیم شاه نخواسته یا نتوانسته بود پدید بیاورد. با چنین تصویری بود که اسلام توانسته بود بر قلوب طیف گسترده‏ای از اقشار و طبقات مختلف جامعه ایران [تأثیر بگذارد]...با چنین تصویری از...اسلام توانست میلیون‏ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.»

امام‏حسین(ع) در نامه‏ای به مردم بصره می‏نویسد:

«شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‏کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته‏ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.»

نیز در جای دیگر فرمود:

«من برای تفریح و تفرج و استکبار و خود بزرگ‏بینی، نیز برای فساد و خرابی و ظلم و ستم و بیدادگری قیام نکردم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. می‏خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار کنم.»

سخنان امام(ع) نیز نشان می‏دهد او منادی اسلامی است که با اسلام یزید فرق می‏کند. همچنان که اسلامی که امام منادی آن بود، همان اسلام حسینی و مخالف اسلام پهلوی بود. اسلام امام حسین(ع) و اسلام امام خمینی(ره) چه تفاوت‏هایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت؟ به برخی از تفاوت‏ها اشاره می‏کنیم:

 

1- تقیّه

تقیه ریشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن می‏خوانیم:

«مؤمنان، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی نگیرند. هر که چنین کند، پیوندی با خدا ندارد، مگر آن که از آنها ترسی داشته باشد.»

در سیره پیامبر آمده است: زمانی که عمار با چشمان گریان، نزد پیامبر(ص) آمد و از این‏که خدایانِ مشرکان را ستایش کرده، شرمسار بود، پیامبر کاری را که برای حفظ جانش انجام داده بود، تأیید کرد. اما این حکم قطعی برای همه زمان‏ها و مکان‏ها نیست. به همین دلیل، امام‏حسین(ع) تقیه را در آن مقطع حرام کرد. از این رو روز هشتم ذی الحجه 60هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه کرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ایشان را از این کار منع کردند و به همراهی با جماعت فرا خواندند ولی امام پیشنهاد همه را رد کرد و در پاسخ نمایندگان والی مکه فرمود:

«لی عَمَلی و لَکُم عَمَلُکُمْ أنتُم بَریئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَری ممّا تَعْمَلُونَ؛ عمل من برای من و عمل شما برای خودتان است. شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم.»

امام خمینی(ره) پس از حادثه حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در 1342 در تلگرافی به آیات عظام تهران نوشت:

«اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‏کنند. شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏های اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم. شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ ما بلغ.»

افشاگری امام خمینی که متأثر از افشاگری حسینی(ع) بود، در آگاهی بخشیدن به مردم و فروپاشی رژیم شاه تأثیر فراوان گذاشت. از شمار این افشاگری‏های شجاعانه، سخنرانی معظم‏له علیه کاپیتولاسیون است که به تبعید امام(ره) به ترکیه و عراق انجامید.

 

2- بدعت ستیزی

حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:

«هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیّی از دودمان من عهده‏دار آن است که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند.»

از این رو امام‏حسین(ع) در نامه‏ای به بزرگان بصره نوشت:

«شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می‏کنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شده است.»

آن روی دیگر بدعت ستیزی، اصلاحگری است که امام‏حسین(ع) از آن داد سخن داده بود. امام(ع) در یکی از خطبه‏هایش در این باره فرمود:

«آیا نمی‏بینید که به حق عمل نمی‏شود و از باطل اجتناب نمی‏گردد؟ پس در چنین وضعی باید مؤمن با مبارزه‏اش مشتاق دیدار خدا باشد.»

امام‏حسین(ع) در راه کوفه به فرزدق بر می‏خورد و می‏فرماید:

«ای فرزدق! این‏جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شده‏اند. در زمین به فساد می‏پردازند. حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آنِ خویش ساخته‏اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم. برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن که کلمة‏الله برتری یابد.»

امام‏خمینی(ره) بدعت‏ستیزی و اصلاحگری قیام عاشورای حسینی را مورد تأیید قرار می‏دهد و می‏فرماید:

«تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده‏اند...و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود...سیدالشهدا(ع) روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود.»

نیز فرمود:

«سیدالشهدا(ع) وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می‏کند، تصریح می‏کند...باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. هر قدر که می‏تواند، با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آن جا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا این‏که این ملت را اصلاح کند.»

امام (ره) به تأسی از قیام عاشورا، راه خویش را بدعت‏زدایی و اصلاح‏طلبی قرارداد. وی در این باره فرمود:

«ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم، و امروز غریب‏ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‏خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‏های آن گردم.»

معظم‏له افزود:

«اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه‏مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم.»

همان‏طوری که مشهود است، بدعت‏ستیزی امام‏حسین(ع) هدف امام‏خمینی(ره) درنهضت بزرگ انقلاب اسلامی قرار گرفت.

 

3- شهادت طلبی

اسلام حسینی(ع) بر شعار و شعور «اِحْدَی الحُسْنییْنِ»، «مَرحباً بالقتل فی سبیل الله» و «لا أری الموت إلاّ سعادة» استوار است. در یکی از نیایش‏های امام‏حسین(ع) در روز عاشورا می‏خوانیم:

«خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.»

و در جای دیگر فرمود:

«مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.»

شهادت‏طلبی امام معصوم(ع) ناشی از اعتقاد به جهاد بود. از این رو فرمود:

«من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهر او را عزیز بدارم و در راه او جهاد کنم تا کلام الهی برترین شود.»

در زیارت نامه‏های امام‏حسین(ع) نیز واژه‏های جهاد و شهادت را فراوان می‏یابیم. به عنوان مثال:

اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فیکَ المُنافِقینَ وَ الْکُفّارَ، جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ، جاهَدْتَ الْمُلْحِدینَ، جاهَدْتَ عَدُوَّکَ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و...

در باره شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده می‏شود:

جاهَدْتُمْ فی سَبیلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ جاهَدْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ، الذّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ.

امام امت(ره) به تأثیر شهادت و مجاهدت حسینی بر انقلاب اسلامی اعتراف داشت. از این رو فرمود:

«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد [1342] در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد.»

باز از ایشان می‏خوانیم:

«عاشورا، قیام عدالت‏خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه، سر لوحه زندگی امت در هر روز و درهر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر بود و میدان‏ها و خیابان‏ها و کوی و برزن‏هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت.»

حضرت امام(ره) در بیاناتی دیگر، بر تأثیر شهادت و جهادطلبی حسین(ع) بر انقلاب‏اسلامی اشاره دارد:

«مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‏ایم تا فردا فرزندان‏مان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند... خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است، و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه طیّبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است ... من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده ساخته‏ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. ...در این انگیزه[شهادت] است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‏کشند و مرگ سرخ را «أحلی مِن العسل» می‏دانند و جوانان در جبهه‏ها جرعه‏ای از آن را نوشیده و به وَجْد آمده‏اند.»

 

4- عدالت خواهی

عدالت فرمان خدا و رسول است. علی(ع) فرمود:

«العدل حیاة الأحکام؛ عدالت مایه حیات و بقای احکام اسلام است.» حرکت امام‏حسین(ع) و قیام عاشورا بر پایه عدالت اتفاق افتاد. امام(ع) نامه‏ای به بزرگان کوفه نوشت و تکلیف و مشخصه امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق بر شمرد:

«فَلَعَمْری مَا الاْءمامُ إلاَّ الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ».

در سخن دیگر. حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ایمنی یافتن بندگان خدا یاد کرد:

«وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ.

در زیارت اباعبدالله الحسین(ع) می‏خوانیم:

«شهادت می‏دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به دین دعوت کردی.»

مسلم پس از دستگیری، خطاب به ابن‏زیاد فرمود:

«ما آمده‏ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.»

امام‏خمینی(ره) بر عدالت‏خواهی نهضت حسینی(ع) تأکید دارد:

«شهادت [امام حسین] برای این بود که اقامه شود عدل الهی... سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه‏شان اقامه عدل بود... سیدالشهدا سلام الله علیه که همه عمرش را و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‏ها در دنیا ایجاد کرده‏اند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود... زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همه انبیای عالَم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه‏شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‏خواستند.»

تأثیر عنصر عدالت‏خواهی قیام عاشورای حسینی(ع) را در سخنان امام(ره) مشاهده می‏کنیم:

«سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می‏کند، تصریح می‏کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می‏کند، ظلم دارد به مردم می‏کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که می‏تواند، با چند یا چندین نفر...مگر خون ما رنگین‏تر از خون سیدالشهدا است؟! ما چرا بترسیم از این‏که خون بدهیم یا این‏که جان می‏دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع سلطان جائری که می‏گفت مسلمانم مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود.» سیدالشهدا سلام الله علیه...اساس سلطنت را شکستند...اساس سلطنتی که می‏خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد. حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.»

با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که رهبری انقلاب از لحاظ ایمان، روحیه، شجاعت و عدالت‏طلبی رهرو امام حسین بود و مردم با توجه به این همسانی، به رهبری انقلاب گرویدند و در اجابت دعوت ایشان برای تداوم عاشورای حسینی، انقلاب کردند و این از وجوه بارز تأثیر گذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی بود.

مردم

در هیچ قیام و نهضتی، به اندازه قیام عاشورا تغییرات انسانی به وقوع نپیوسته است. این تغییرات هم در جبهه امام‏حسین(ع) و هم در جبهه یزید اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام(ع) همسر، خواهر، دخترانش و زنانی چون مادر وهب، همسر زهیر بن قین و زنانی را در کنار پدران، همسران و برادران‏شان به همراه دارد. به بیانی، از طفل شش ماهه (علی‏اصغر) تا پیر مرد نودساله(حبیب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگی و ترس و تردید و هیجده هزار دعوت کننده می‏بینیم.

در یک طرف، صدق و صفا و صمیمیت، در طرف دیگر، خیانت، خدعه و خودپرستی مشاهده می‏شد.

یکی از صاحب‏نظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسیم کرده است:

 

1- مردمی که از روزگار رسول خدا(ص) تا سال‏های نخست حکومت عثمان، سادگی اسلام را دیده بودند و از عدالت اسلامی آگاهی داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جای آن را گرفت می‏سنجیدند و بر روزگار گذشته دریغ می‏خوردند...

 

2- گروهی که پای بند دین و اجرای احکام اسلام بودند و می‏دیدند چگونه حدود شریعت معطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازیچه حکومت‏ها گردیده است. اینان خون دل می‏خوردند و روی به خدا بردند که خدایا! برسان آن را که بدعت‏ها بزداید و سنت‏ها را زنده نماید.

 

3- گروهی که سال‏ها پیش برای شرکت در فتح اسلامی و برخورداری از غنیمت‏های جنگی از بیابان‏های نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگان‏ها به سر می‏بردند. آسیب‏های جنگی برای آنان بود و بهره گرفتن از بیت‏المال برای دیگران، بدین رو فرصت می‏بردند تا برخیزند و حق خود را بگیرند.

 

4- مردمی از ایران که پیش از در آمدن سپاهیان مسلمان بدان سرزمین جاهی یا نانی داشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بیش‏تر در کوفه و کم‏تر در بصره رخت افکندند. ازعجم رانده و در دیده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به کار.

 

5- مردمی که داستان‏های درگیری لخمی و غسّانی را دهان به دهان شنیده بودند و به خاطر داشتند که پدران‏شان سال‏ها با مردم سرزمین‏های شمال عربستان می‏جنگیدند و اکنون می‏دیدند شام مرکز خلافت اسلامی است و عراقیان ریشخند شامیان‏اند.

 

6- کسانی که فریب وعده‏های دروغین معاویه را خوردند و علی(ع) و فرزند او را رها کردند و چون معاویه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. این روش حکومت‏های خودکامه بوده و هست.

 

7- سودجویانی که بهره‏گیری را در اوضاع آشفته می‏بینند و می‏کوشند تا چنین پیش آید و از آن بهره گیرند.

و حال افراد فراوانی از این گروه‏های هفت‏گانه امام را به کوفه دعوت کرده‏اند و امام در اجابت این دعوت‏ها رهسپار کوفه است.

امام‏حسین(ع) بارها بر این‏که علت قیام و حرکت، دعوت مردم است، تأکید کرد. به عنوان مثال:

 

1- امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر که راه را بر او بستند، فرمود:

«من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه‏ها و فرستاده‏های‏تان رسید که: نزد ما بیا که پیشوایی نداریم»

 

2- در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه‏نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می‏کند:

اِنَّ اَهْلَ الْکوفَةِ کَتَبُوا اِلَیَّ یَسألونَنی اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ؛ کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‏اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه‏های حق زنده گردد و بدعت‏ها بمیرد.»

 

3- باز امام(ع) در این باره سخنانی دارد:

«مردم! شما به من نامه‏ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید.»

تأثیر قیام کربلا نیز در قشرهای مختلف مردم نمایان بود، از جمله اعتراض عبدالله بن عمر به یزید، پنج سال عزاداری مداوم در مدینه، قیام عبدالله فرزند حنظله غسیل‏الملائکه (واقعه حَرَّه)، قیام در مکه، اعتراض در بصره، قیام در کوفه، نهضت توابین، قیام مختار بن ابی‏عبیدة ثقفی، قیام زید بن علی(ع) و یحیی بن زید، قیام خراسان و سقوط امویان. نتیجه این‏که در پی دعوت از امام(ع)، انقلاب حسینی(ع) آغاز شد. با کناره‏گیری آنان، قیام امام به ظاهر شکست می‏خورد، وپس از آن، قیام و حرکت‏های مردمی، قیام عاشورا و پیام‏های آن را زنده نگه داشت.

امام‏خمینی(ره) باالگوگیری و درک اهمیت نقش مردم در هر حرکت انقلابی و اجتماعی، به آگاهی بخشیدن در یک دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتی که امام‏حسین(ع) به آن دست نیافت. البته اگر هم دست می‏یافت، شاید مردم پس از آگاهی از سفاکی و جنایات یزید، باز به یاری امام(ع) نمی‏آمدند، زیرا تفاوت‏های زیادی بین مردم ایران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام‏خمینی بر این نکته تأکید دارد:

«من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهمامی‏باشند.»

شرکت گسترده و نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی انکارناپذیر است. امام‏خمینی در این باب سخنی دارد:

«انقلاب‏اسلامی که دستاورد میلیون‏ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید[است]... اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی...ممکن نبود این ملت با این وضعیت، یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله‏اکبر و فداکاری‏های حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد.»


دسته ها : انقلاب اسلامی
يکشنبه 22 10 1387
X