با حذف کنکور و به قول وزیر علوم، ایجاد رقابتی سهساله میان دانشآموزان برای ورود به دانشگاهها، بهطور حتم اضطراب، آشفتگی و رفتن به قرنطینه برای درس خواندن هم سه برابر افزایش پیدا میکند.
دکتر محمد احمدی، متخصص علوم تربیتی و روانشناسی در این باره میگوید:«داشتن اضطراب در طولانیمدت، باعث بهوجود آمدن مشکلات فراوان روانی ازجمله افسردگی میشود.» او ادامه میدهد:«وجود استرس تا اندازهای میتواند برای ترغیب افراد به انجام فعالیتها مؤثر باشد، اما زمانی که از یک میزان خاص یا مدت زمان معین بالاتر رود، دیگر مهارشدنی نیست.» به اعتقاد احمدی، اضطرابی که در مدت یک سال پیش از کنکور به دانشآموزان وارد میشود از آنجایی که دامنه اثرگذاری محدودی از لحاظ زمانی دارد، اثرات تخریبی کمتری برجا میگذارد. او میگوید: «رسیدن به یک احساس خوشایند پس از یک دوره اضطراب، تنش وارد شده از این طریق را کاهش میدهد، اما زمانی که دستیابی به نتیجه در کوتاه مدت وجود نداشته باشد، بهطور حتم این تنشها مشکلات فراوانی را در روان فرد ایجاد میکند.»
کمیت بالاتر از کیفیت!
ناصر قاسمزاده، دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه در این باره میگوید: «سیستم آموزشی ما بیشتر از اینکه در مسیر رشد و تکامل کیفی قدم بردارد، قائل به سیاستگذاری در زمینه کمیتهاست.» او معتقد است در جامعهای که متخصصان بدون کار و درآمد کافی رها شدهاند و مجبورند برای تامین هزینههای زندگی به فعالیتهایی خارج از حوزه کاری تن بدهند، نیازی به صدور مدرک بدون هیچ پشتوانه علمی، کار چندان مناسبی بهنظر نمیرسد.
روز به روز بر تعداد دانشگاههایی که با عناوین مختلف حضوری، نیمهحضوری، کاربردی و غیرکاربردی، مثل قارچ تکثیر میشوند و از گوشه و کنار شهرهای بزرگ و کوچک سر در میآورند، اضافه میشوند. این درحالی است که تعداد استادان برجسته در طول سالهای مختلف تغییر چندانی نکرده و برای آنهایی هم که تخصص خاصی پیدا میکنند، زمینهای برای تدریس پیدا نمیشود. با این اوصاف، آیا حذف کنکور و رقابتی طولانی مدت میان داوطلبان، میتواند نتیجهای جز یک تنش و اضطراب طولانیمدت به همراه داشته باشد؟