تعداد بازدید : 344807
تعداد نوشته ها : 278
تعداد نظرات : 77
خدایا تو بمن قدرت و امکان دادی تا محال را ممکن کنم، در سخت ترین معرکه ها مرا پیروز کردی، آنچه را که تصور نمی کردم بوجود آوردی و آن پیروزی را که انتظ
عجبا، هنگامیکه ناجوانمردانه بر سربازان یا پاسداران کمین می کنند و عده ای را بی رحمانه می کشند، آنگاه فریاد شادی برمی آورند، و رجزها، می خوانند، و لا
پاسداران معدودی که در خانه پاسداران باقی مانده بودند، کیسه های شنی را در بالای دیوارهای خانه قرار داده دو مسلسل کالیبر 50 را در دو طرف مستقر ساخته و
شنیده ام که جاسوسان دشمن اسم افسران شریف و مؤمن و مبارز را می نویسند و بعضی از سازمان های خودفروخته در تهران و دانشگاه ها و بعضی نقاط دیگر دربارة ای
صبح روز 27/5/58 بر بالای دیوار خانه پاسداران ایستاده بودم و به شهر می نگریستم و گلوله از هر دو طرف همچنان می بارید، یکباره فریاد «الله آکبر&ra