ایده حکومت اسلامی
امام در سیاهترین روزهای اختناق رضاخانی مسئلة حکومت اسلامی را به صراحت مطرح نمود ؛ و تشکیل آن را یک فریضة الهی و مبتنی بر فرمان قرآن و حکم جاودانة اسلام دانست:
خدای عادل هرگز تن دادن به حکومت ظالمان را نمی پذیرد. تنها حکومتی که خرد و شرع آن را حق می داند ، حکومت خدا ، یعنی حکومت قانون الهی است ؛ و این نوع حکومت اگر به دست فقیه هم نباشد ، باید حکومت با اساس قانون الهی که صلاح کشور و مردم در آن است ، اداره شود؛ و چنین حکومتی بدون نظارت فقها امکان پذیر نیست.
پاسداری از استقلال و آزادی
آموزش نظامی در سطح جامعه ، و بسیج عموم می تواند چون سدی محکم در برابر تهاجم خارجی و توطئه های داخلی ، نظام سیاسی اسلامی را حفظ و بقاء آن را تضمین نماید.
امام به استناد آیات مربوط به نهی از تولای کفارو لزوم آمادگی رزمی نوشت:
جواب
هم میهنان عزیز ، خوانندگان گرامی ، برادران ایمانی ، جوانان ایران دوست ، ایرانیان عظمت خواه، مسلمانان عزت طلب ، دین داران استقلال خواه ، اینک این فرمانهای آسمانی است ؛ این دستورات خدائی است. این پیامهای غیبی است که خدای جهان برای حفظ استقلال کشور اسلامی و بنای سرفرازی ، به شما ملت قرآن و پیروان خود فرو فرستاده ؛ آنها را بخوانید و تکرار کنید ؛ و در پیرامون آن دقت نمائید ؛ و آنها را بکار بندید تا استقلال و عظمت شما برگردد ؛ و پیروزی و سرافرازی را دوباره در آغوش گیرید ؛ وگرنه راه نیستی و زندگانی سراسر ذلت و خواری خواهید پیمود ؛ و طعمة جهانخواران خواهید شد.
رهبر انقلاب اسلامی این ایده ها و آرمانهای سیاسی و انقلابی را در طول دوران زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی همچنان در دل داشت ، و مترصد فرصتی بود که آنها را از موضع مرجعیت و در مقام یک فقیه مقبول ، به مردم باز گو کند تا تحول لازم را در جامعه بوجود آورد.
ب: تولد نهضت و انقلاب اسلامی
جواب
دولت امینی با حمایت آمریکا توانست بخشی از برنامه های آمریکا را در زمینة اصلاحات اجتماعی و طرح تقسیم اراضی به اجرا در آورده و با یک سلسله نمایشها و فریبکاریها ، ایران را تا مدتی از انفجار دور داشته و خود را به عنوان دلسوز مردم و علاقمند به روحانیت مطرح سازد. امینی خود را خدمتگزار ملت مسلمان و همگام با روحانیت نشان می داد ؛ و برای جلب افکار عمومی به دیدن علما و مراجع قم رفت. وی در 13 رجب سال 1381 توانست به خانة امام خمینی نیز راه پیدا کند ، ولی با شنیدن مطالبی که امام در زمینة دیکتاتوری دودمان پهلوی و سلطة آمریکا بیان نمود ، از فریب روحانیت نا امید شد. ولی شاه که هر نوع وجیه المله بودن را دشمن دیکتاتوری خود می دانست ، دولت امینی را تحمل نکرد و پس از یک سال و چند ماه که از خوش خدمتی وی می گذشت ، او را در سال 1341 کنار زد و قدرت را شخصا به دست گرفت.
شاه در همان سال در باز گشت از سفر آمریکا بر آن شد که خواستة آمریکا را که در پیام کندی به کنگرة آمریکا منعکس بود، خود به اجرا در آورد ؛ و آمریکا را به ادامة دیکتاتوریش امیدوار سازد.
این پیام نشان می داد که آمریکا از حمایت رژیمهائی که با بی عدالتی و هرج و مرج و بی قانونی و اقتصاد ورشکسته و نارضایتی عمومی ، صرفا به اتکای سرنیزه ، ملتهای خود را آرام و وادار به تحمل آنها می کنند ، ناامید است ؛ و از رژیمهای وابستة خود می خواهد که به یک رفورم اجتماعی و اقتصادی دست زده و نوعی انقلاب نمایشی را در کشورهای خود به اجرا در آوردند.
کندی در این پیام تصریح کرده بود که ما می خواهیم در این کشورها ( چون برزیل ، پاکستان و ایران ) امیدواری پدید آید. هیچ نوع اسلحه و قدرت نظامی نمی تواند به رژیمهائی که نمی توانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات ببخشد.
شاه با اتکاء بیش از حد به سازمان مخوف امنیتی خود می خواست دیکتاتوری خود را علی رغم خواست اربابش ، با اجرای اصلاحات اجتماعی نمایشی که بر آن نام انقلاب سفید داده بود ، حفظ نماید ؛ و از این رهگذر هم ارباب را راضی نماید و هم آنچه راکه می خواست عملی سازد. انقلاب سفید شاه ، هم سرکوب ملت و استقرار هر چه بیشتر دیکتاتوری وی بود ، و هم فریب دادن حامی جهانخوارش آمریکا محسوب می شد.
محمد رضای خائن در اجرای این نقشة شوم ، نیازی به وجود امینی که می رفت در اجرای اصلاحات نمایشی ، وجهة ملی و مذهبی ـ هر قدر ناچیز و در حقیقت ، این وعده به لحاظ ارزیابی و نتیجه گیری از شرائطی بود که در دوران نخست وزیری امینی برای شاه حاصل شده بود ؛ و شاه در این ازریابی سطحی و عجولانه از قدرت ایمان مردم و نفوذ روحانیت و جریان مرجعیت غافل مانده و دچار اشتباه بزرگی شده بود.
سفر جانسون معاون ریاست جمهوری وقت آمریکا به ایران ، که برای ارزیابی اوضاع ایران و بررسی میزان اصلاحات انجام شده و بازتاب آن ، در سوم شهریور 1341 انجام گرفت ، و از عدم اطمینان آمریکا به ثبات سیاسی ایران ناشی می شد ، شاه را بجای اینکه به اندیشه وادارد ، سرمست از بادة قدرت کرد.
شاه باچنین ارزیابی غلط و برداشتی نادرست ، از تمامی امکانات و نیروهای داخلی و خارجی برای راه اندازی یک تهاجم همه جانبه و بنیان کن بهره گرفت ، و به سرکوب نیروهای مخالف پرداخت.
در اینجا یاد آوری این نکته ضروری است که این حرکت سرکوبگرانة رژیم که با حمایت احتمالی ، و ناآگاهانة برخی از قشرهای کارگری ، کشاورزی ، کارمندی ، زنان و روشنفکران غرب زده ، و نیز با پشتیبانی تضمین شدة آمریکا ، و بر اساس فریب مردم طرح ریزی شده بود ، اگر توفیق می یافت ، می توانست به نفوذ اسلام در کشور اسلامی ایران خاتمه داده و سیاست اسلام زدائی را که دیکتاتوری اول پهلوی از انجام آن عاجز مانده بود ، به اجرا در آورد ؛ و سکولاریزم را که مبنای سلطة خارج و استیلای کامل فرهنگ غربی بود ، جامة عمل بپوشاند و هر نوع جنبش اسلامی و حرکت روحانیت را در دراز مدت سرکوب نماید.
جرقه و شعلة قیام جواب
امام خمینی که از دیر باز در اندیشة فرصتی مناسب برای شکستن قدرت نامشروع شاه و ابهت پوشالی سلطة جهانخواران بود ، در چنین شرائطی ، آن فرصت مطلوب را یافت ؛ و با فریادی رسا و درهم کوبنده ، پرچم مبارزه با اتبداد داخلی و سلطة خارجی را به دست فشرد ، و نهضت ریشه دار و پر صلابتی را آغاز کرد.
یکی از موانع بزرگ بر سر راه مراجع تقلیدی چون امام ، در شرع به نهضت و قیام ، این بود که بیشترین قشرهای مسلمان و پایبند به مذهب ، در گذشته چنین تصور می کردند که دخالت علما و مراجع تقلید در امر سیاست ، به دلیل آلودگی آن با فریب و دغل و فساد ، شایستة مقام آنها نیست؛ و معتقد بودند روحانیت و سیاست دو مقولة ناهمگون و غیر قابل جمع می باشد.
به همین دلیل بود که با بهره گیری از شیوة مقبول عامة مردم ، مخالفت امام با سیاست آمریکائی شاه از ایراد شاه از ایراد شرعی به بندهای خلاف شرع لایحة انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز گردید. از سوی دیگر ، شاه که به انحراف جریان مرجعیت به حوزة علمیه نجف ، و عدم تمرکز مرجعیت در حوزة علمیه قم دل بسته بود ، و با توجه به شرائط وقت حوزة علمیه قم ، ممکن بود مخالف امام با عدم هماهنگی مراجع دیگر مواجه گردد ، امام خمینی به دنبال اعلام تصویبنامة انجمنهای ایالتی و ولایتی در جرائد عصر تهران ، بی درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این تصویبنامه دعوت نمود ؛ و ساعتی بعد ، اولین نشست علمای قم در منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ـ بنیانگذار حوزة علمیة قم ـ تشکیل یافت.
با توضیحاتی که حضرت امام مدظله در زمینة خطر توطئة جدید شاه و آمریکا ، و نکات خلاف شرع تصویبنامه ، و پی آمدهای شوم آن بیان نمودند ، پس از تبادل نظر ، تصمیم گرفته شد مخالفت علمای قم با مفاد تصویبنامه ، توأم با درخواست لغو فوری آن به شاه مخابره شود و به اطلاع عموم برسد ؛ و نیز علمای تهران و سایر شهرستانها در جریان امر قرار گیرند ؛ و این جلسه هفته ای یکبار ، و در صورت لزوم بیشتر تشکیل گردد.