در پی این اقدام انتحاری، شمارش معکوس رژیم پهلوی آغاز شد. هیچ کس نمی توانست حتی تصورش را بکند که از 17 دی 1356 فقط 400 روز تا انقراض رژیم پادشاهی در ایران زمان باقی مانده باشد. زمانی که به سرعت برق و باد سپری شد.
انتشار این مقاله با واکنش های فوری روبه روگشت. در روز 18 دی طلاب حوزه های علمیه قم درس را تعطیل کردند و با برپایی تظاهرات در خیابان ها و سردادن شعارهایی به سود آیت الله خمینی بر ضد دولت به طرف منازل مراجع و روحانیون رفتند. عصر آن روز، روزنامه اطلاعات را در روزنامه فروشی ها پاره پاره کردند و علیه مدیر و نویسندگان آن شعار سر دادند. فردای آن روز در 19 دی طلاب و مردم قم بار دیگر به خیابان ها ریختند، بازار تعطیل شد و بین مردم و نیروی انتظامی زد و خورد روی داد. مردم به محل حزب رستاخیز حمله کردند. پلیس برای متفرق کردن تظاهرکنندگان نخست چند تیر هوایی شلیک کرد. سپس به روی آنها آتش گشود و در پایان زد و خورد، چهارده تن کشته و عده زیادی مجروح شدند. متعاقب این اقدامات شماری از روحانیون دستگیر و تبعید گشتند.
در روز 20دی علاوه بر قم مردم شهرهای تبریز، اصفهان و مشهد به اعتراض برخاستند و دامنه تظاهرات و برخورد مردم و نیروی انتظامی به خونریزی انجامید. گروهی از طلاب علوم دینی و روحانیون در سراسر ایران با صدور اعلامیه هایی به مطالب اهانت آمیز روزنامه اطلاعات و اقدام دولت در کشتار مردم بی دفاع قم، تبریز، اصفهان و مشهد اعتراض کردند. کم کم شعله های آتش به سرتاسر کشور کشیده شد.
روز 29 بهمن به مناسبت چهلم شهدای قم بازرگانان و پیشه وران بازار تهران در اعتراض به اقدام دولت مغازه ها را تعطیل کردند. مردم تبریز نیز در همین روز تظاهرات وسیعی ترتیب دادند و آیت الله شریعتمداری و آیت الله قاضی طی اعلامیه هایی مردم را به تعطیل عمومی و برگزاری مجلس ختم دعوت کردند. هزاران نفر به خیابان ها ریختند و با سردادن شعارهایی به طرفداری از آیت الله خمینی و مخالفت با رژیم، سینماها، بانکها، مشروب فروشی ها و ساختمان های دولتی را مورد حمله قرار دادند. چند قرارگاه پلیس و محل حزب رستاخیز مورد تهاجم قرار گرفت. با شدت یافتن تظاهرات تانکهای ارتش به صحنه آمدند و در زد و خورد بین مردم و نیروهای انتظامی که تا نیمه شب ادامه یافت، عده زیادی کشته و مجروح شدند.
به دنبال تظاهرات و شورش مردم تبریز، تظاهرات دیگری به مناسبت چهلم شهدای تبریز در شهرهای یزد، قم، مشهد، خمین، اصفهان، نجف آباد، میانه، رضائیه و چند شهر دیگر بر پا شد که آنها نیز منجر به برخوردهای بین مردم و نیروی انتظامی و زخمی و کشته شدن عده ای گشت. طی بهار 1357 در چند شهر بزرگ ایران از قبیل تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، اهواز، خرمشهر، یزد، زنجان تظاهرات ضد رژیم به شورش انجامید و گروه زیادی کشته و زخمی بر جای گذارد. ناآرامی ها در تابستان 1357 اوج گرفت. شاه کلیه مسائل را به گردن اطرافیان می انداخت وی در 28 تیرماه سپهبد نصیری رئیس ساواک را از کار برکنار کرد. اما تظاهرات همچنان ادامه داشت.
در 29 مرداد آتش سوزی مهیبی در سینمارکس آبادان روی داد که نتیجه آن 277 تن تماشاگران به هلاکت رسیدند. مردم ساواک را مسئول این کار دانستند و مخالفت با دولت شدیدتر شد و دولت آموزگار سرنگون گشت.
در روز 15 شهریور 1357 آیت الله امام خمینی در پیامی که به مناسبت عید فطر از نجف خطاب به مردم ایران صادر کرد از قشرهای مختلف مردم خواست تا به مبارزه خود تا ریشه کن ساختن ظلم و خیانت رژیم ادامه دهند.
طی مرداد و اوایل شهریور تظاهرات و راهپیمایی های وسیع چند میلیونی در تهران و شهرهای بزرگ ایران برگزار شد. روز 2 شهریور به مناسبت ضربت خوردن حضرت علی (ع) تظاهرات وسیعی در تهران و تبریز و رشت و مشهد برپا گردید. در 9 شهریور در 10 شهر عمده راهپیمایی هایی گسترده انجام شد و در مراسم نماز عید فطر به امامت دکتر مفتح در قیطریه تهران، دهها هزار تن شرکت نمودند. راهپیمایی عظیم روز عید فطر و نظم و ترتیب و سازماندهی آن خبرنگاران را شگفت زده کرد و شاه و دولت را نگران ساخت و البته واکنش آنها زور و سرکوب بود. سه روز پس از راهپیمایی عید فطر رژیم حکومت نظامی اعلام کرد. حادثه 17 شهریور میدان ژاله (میدان شهدای فعلی) پیامد این سیاست بود.
در پی اعلام حکومت نظامی در اکثر شهرهای بزرگ ایران، اعتصابهای بزرگ از سوی مردم صورت گرفت و در ابتدا کارکنان سازمان تعاون مصرف صنعت نفت ایران و پالایشگاه آبادان، اعتصاب نمودند. به دنبال آن کارکنان مخابرات تهران، صنایع نفت در خارک، کارکنان سازمان آب تهران و کارکنان راه آهن و کارخانه سیمان تهران، کارگران بنادر و کشتیرانی، شیلات، نساجی یزد، پالایشگاه شیراز، نیروگاههای اتمی و معادن زغال سنگ به اعتصابیون پیوستند.
عزیمت آیت الله خمینی به پاریس که به دنبال عدم امنیت ایشان و نگرانی دولت عراق از حضور ایشان در کشور شیعه نشین خود صورت گرفت، انقلاب را با شرایط جدیدی رو به رو ساخت. به طوری که امام در نوفل لوشاتو به طور منظم با تهران در تماس بودند و انقلاب را رهبری می کردند.
با اوج گیری تظاهرات در 15 آبان 1357 شاه در سخنانی که از رادیو-تلویزیون پخش شد ضمن اعلام خبر تشکیل دولت نظامی، پیامی به مردم ایران فرستاد و به اشتباهات سالهای گذشته اعتراف کرد و بار دیگر سوگند یاد نمود که دیگر خطاها و بی قانونی های پیش تکرار نشود.
آیت الله خمینی از پاریس با صدای بلند اعلام نمود: "شاه باید برود" و ایشان در مصاحبه هایی از نیمه آبان تا 21 آذر 1357 مصراً به حذف رژیم سلطنتی و استقرار رژیم جمهوری اسلامی اشاره نمودند.
در محرم همان سال در تاسوعا و عاشورا تظاهرات وسیع و گسترده ای که از لحاظ عظمت، انضباط و یکپارچگی نمونه و بی سابقه بود در خیابان های تهران و در مسیر میدان شهیاد (آزادی فعلی) برگزار شد. عظمت این تظاهرات به حدی بود که دولت امریکا و رژیم به وخامت اوضاع واقف شد و در نهایت در 26 دی 1357 شاه و فرح از کشور خارج شدند و در 12 بهمن 1357 آیت الله خمینی پیروزمندانه به کشور بازگشتند، به طوری که در 22 بهمن 1357 رژیم سلطنتی واژگون و حکومت جمهوری اسلامی برقرار گردید.