دسته
...باهم باشیم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 344854
تعداد نوشته ها : 278
تعداد نظرات : 77
PageRank
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

برخی محققان انسان‌گرا اکنون این تمثیل‌های متافیزیکی و روحانی را به عنوان واقعی‌ترین و ارزشمندترین جنبه کیمیاگری در نظر گرفته، و حتی مدعی شده‌اند که تبدیل کیمیاگری به شیمی “تباهی” سنت سحرآمیز اولیه بود. کیمیاگران روحانی معاصر چنین عقیده‌ای دارند. بیشتر دانشمندان، از سوی دیگر، نگرشی عکس این نگرش دارند: از نظر آنان، گذر از بخش مادی کیمیاگری به شیمی معاصر “”مسیر درست” در تکامل رشته بود، و شاخه متافیزیکی کیمیاگری “چرخش نادرستی” بود که به ناکجاآباد می‌انجامید. با این وجود، در هر یک از این دو عقیده، تفسیر ساده‌لوحانه برخی حرفه‌ای‌ها یا امیدهای واهی که دیگران تبلیغ می‌کردند نباید کمک‌های کیمیاگران راستین را تضییع کند.

کیمیاگری به عنوان اختر‌شناسی
کیمیاگری از همان روزهای نخست، رابطه نزدیکی با اختر‌شناسی داشته است—که در جهان اسلام و در اروپا، عموما همان مکتب اخترشناسی بابلی-یونانی بوده است. نظام‌های کیمیاگری اغلب بر این فرض استوار بود که هر یک از هفت سیاره که قدیمیان از آن تحت عنوان “نشان اختر‌شناختی” یاد می‌کردند با فلز خاصی در ارتباط بود. برای جزئیات بیشتر رجوع شود به مقاله جداگانه‌ای در مورد اختر‌شناسی و کیمیاگری. هرمنیتیسیزم با هر دوی اخترشناسی و جادو مرتبط بود. “هر چیزی که یکبار اتفاق می‌افتد دیگر هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما هر چیزی که دوبار اتفاق بیفتد قطعا بار سوم نیز اتفاق خواهد افتاد.”

کیمیاگری در عصر دانش

تا قرن هجدهم، کیمیاگری در اروپا یک علم جدی تلقی می‌شد؛ به عنوان مثال، اسحاق نیوتن بیشتر وقت و آثار خود را به کیمیاگری اختصاص داد (رجوع شود به مطالعات سری اسحاق نیوتن) تا به اپتیک یا فیزیک، که وی بیشتر شهرت خود را مدیون آن است. دیگر کیمیاگران سرشناس غرب عبارتند از راجر بیکن، سنتتوماس آکویناس، تایکو براهه، توماس براون، و پارمیجیانینو. سقوط کیمیاگری در قرن هجدهم همزمان با ظهور شیمی مدرن، که چارچوب دقیق‌تر و قابل اعتمادتری برای تبدیل مواد و طب در قالب طرح کلی جهانی بر مبنای ماده‌گرایی خردگرا فراهم می‌آورد آغاز شد.

در نیمه نخست قرن نوزدهم، یک شیمی‌دان سرشناس، به نام بارون کارل ریچنباخ، بر روی مفاهیمی نظیر مفاهیم کیمیاگری قدیم، همچون نیروی قصیده کار کرد، اما تحقیق وی جایی در علوم شناخته شده برای خود نیافت.

تبدیل مواد، طلای قدیمی کیمیاگری، در قرن بیستم یعنی زمانی که فیزیکدانان توانستند از طریق یک واکنش اتمی اتم‌های سرب را به طلا تبدیل کنند بار دیگر مطرح شد. با این وجود، اتم‌های جدید طلا، ایزوتوپهای بی ثباتی بودند، که تنها پنج ثانیه دوام یافته و پس از آن تجزیه می‌شدند. اخیرا، گزارش‌هایی در ارتباط با تبدیل عناصر به صورت آزمایشی—از طریق الکترولیز یا خلاء صوتی— محور بحث گداخت سرد در سال ۱۹۸۹ بوده است. هیچیک از این اداعاها هنوز به نحوی قابل اعتماد تکرار نشده است.

نمادگرایی کیمیا گهگاه در قرن بیستم مورد استفاده روانشناسان و فلاسفه قرار گرفته است. کار جانگ بار دیگر نمادگرایی و نظریه کیمیا را بررسی کرده و معنای درونی کیمیاگری را به عنوان مسیر معنویت مطرح کرد. فلسفه ، نمادها و روش‌های کیمیاگری در پسامدرن، همچون جنبش عصر جدید شاهد رنسانس خود بوده است.

کیمیاگری به عنوان موضوع تحقیق تاریخی
تاریخ کیمیاگری تبدیل به یک رشته دانشگاهی مهم شده است. مورخان با “رمزگشایی” زبان رمزآلود و مبهم کیمیاگران، آگاهی بیشتری از ارتباطات فکری بین این رشته و دیگر جنبه‌های تاریخ فرهنگ غرب، همچون جامعه‌شناسی و روان‌شناسی جامعه خردگرا، علوم اسرارآمیز، اعتقاد به عالم ارواح، روسیکروسینسم، و دیگر جنبش‌های مرموز، رمزنویسی، جادوگری، و تکامل علوم و فلسفه به دست می‌آورند.

ریشه‌یابی
{{Wiktionarypar|کیمیاگری]] واژه “کیمیاگری” از عربی al-kîmiyaˀ or al-khîmiyaˀ (الکیمیا یا الخیمیا، همچنین فارسی “کیمیا” به معنای “طلا”) احتمالا از افزودن حرف تعریف “ال” به واژه یونانی، “خمیا” (÷çìåßá) شکل گرفته است.تصور می‌شود این واژهمچنین با واژگان یونانی همچون “خیئین” به معنای “ریختن” و “خومیا” به معنای “روی هم ریختن”، “روی هم پاشیدن”، “ذوب کردن”، “آلیاژ کردن”، و “خوماتوس”، به معنای “چیزی که بیرون ریخته می‌شود، شمش” مرتبط باشد. یکی از احکام دایوکلتیان، که در حدود سال ۳۰۰ پس از میلاد در یونان نوشته شده است، علیه “نوشته‌های مصریان باستان، در مورد انجام “خمیا” [تبدیل] طلا و نقره” سخن می‌گوید. همچنین (مصرشناس ای والیس باج) پیشنهاد کرده است که واژه عربیal-kîmiyaˀ در حقیقت به معنای “[دانش] مصری” است، که از زبان قبطی واژه “”کمه” (یا معادل آن در گویش قرون وسطایی بوهایری “خمه”،) را برای “مصر” به عاریت گرفته است. واژه قبطی از واژه “کمی” برگرفته از جدید اقتباس شده، که خود از واژه باستانی مصری “کمت” برگرفته شده است. واژه باستانی مصری هم به کشور و هم به رنگ “سیاه” (مصر در مقایسه با “سرزمین سرخ”، که به بیابان‌های اطراف این کشور اطلاق می‌شد، “سرزمین سیاه” نام داشت)؛ بنابراین این ریشه‌شناسی می‌تواند توضیح خوبی برای “جادوی سیاه مصر” نیز باشد. با این وجود، به گفته مان، این نظریه ممکن است نمونه‌ای از ریشه‌شناسی قومی باشد.

کشف این نکته که تیزاب سلطانی، ترکیبی از اسید نیتریک و اسید هیدروکلریک، می‌تواند عالی‌ترین فلزات یعنی طلا را حل کند، تصورات کیمیاگران را در طول هزاره بعد شکل داد.

فلاسفه مسلمان همچنین کمک‌بسیاری به هرمتیسیزم کیمیاگری داشتند. تاثیرگذارترین محقق در این زمینه بدون شک جابرابن حیان (به لاتین جبروس، و به انگلیسی جبر) بود. هدف نهایی جابر تکوین، تولید مصنوعی حیات در آزمایشگاه کیمیاگری، تا سرحد حیات انسانی بود. او هر یک از عناصر ارسطو را در قالب چهار کیفیت “گرما”، “سرما”، “خشکی” و “رطوبت” بررسی کرد. : به گفته جابرابن حیان، در هر فلز دو مورد از این کیفیت‌ها درونی و دو مورد بیرونی است. به عنوان مثال، سرب از نظر بیرونی سرد و خشک است و این در حالی است که طلا گرم و مرطوب است. بنابراین، جابر این نظریه را مطرح کرد که، از طریق بر هم زدن ترتیب کیفیت یک فلز، فلز دیگری به دست خواهد آمد. با مطرح شدن این نتیجه‌گیری، جستجو برای سنگ فلاسفه در کیمیاگری غرب وارد مرحله جدیدی شد. جابر مبحث معانی رمزی اعداد را تدوین کرد که به موجب آن اعداد ریشه نام یک ماده در عربی، پس از تبدیلات مختلف، با مشخصات فیزیکی عنصر دارای تناظر بود.


دسته ها : شیمی - مقالات
سه شنبه 29 11 1387
X