سرانجام اصرار زیاد مردم باعثشد از امامحسین(ع)بخواهد بهمنبر رود و با مردم سخن بگوید. حضرت سخنرانى خود را با حمدوثناى الهى آغاز کرد. دراین حال مردى گفت: کیست که خطابهمىکند؟ حضرت فرمود: ماییم حزب پیروز الهى و عترت رسول خدا که نزدیکترین فرد بهاو هستند و اهلبیت پاکیزه او ویکى از دو چیز گرانبها که عدلقرآن قرار داده شده، همان کتاب که باطلى از پیش رو و پشتسر اوراه نمىیابد، آگاه به تاویل قرآن و روشنگر حقایق آن هستیم. مارا اطاعت کنید که اطاعت ما واجب است; زیرااطاعت ما مقرون بهاطاعتخدا و رسول او گشته است. خداوند متعال مىفرماید: «اطاعتکنید خدا و رسول او و صاحب فرمان از خودتان را و هرگاه در چیزىنزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید. اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر وعاقبت و پایانش نیکوتر است.»
و فرموده: «هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکستبه آنها برسد،آن را شایع مىسازند در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایانکه قدرت تشخیص کافى دارند. بازگردانند از ریشههاى مسایلآگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمتخدا برشما نبود، جز عده کمىهمگى از شیطان پیروى مىکردید.»
شما را برحذر مىدارم ازاین که به نداى شیطان گوش فرادهید; زیرا شیطان دشمن آشکار شما است. و در آن صورت از دوستان شیطانخواهید شد. دوستانى که شیطان به آنان مىگوید: امروز هیچ کس ازمردم بر شما پیروز نمىگردد و من همسایه شما هستم اما هنگامى کهدوگروه(کافران و مومنان مورد حمایت فرشتگان در جنگ بدر)دربرابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم.که در این صورت «مثل کافران جنگ بدر»مورد ضربه شمشیرها و نیزهها «از سوى ملائکه» قرار خواهید گرفتو در آن هنگام ایمان فردى که از پیش ایمان نیاورده استیاکارنیکى را انجام نداده است نفعى به او نخواهد رساند.
در این موقع، معاویه گفت: «حسبک یا اباعبدالله فقد ابلغت»; کافى است اى اباعبدالله، حق سخن را ادا کردى.
ادامه دارد...