استبداد اموى جامعه اسلامى را دچار فسردگى و رکود کرده، زمینهتجاوز و ستمگریهاى بیشتر آنان گشته بود. هشدار به جامعه ویادآورى رسالتها و مسوولیتهاى سنگین آنان از ضرورتهاى فورى آنبود; و چه فردى شایستهتر از ابىعبدالله الحسین(ع)و چه موقعیتىوالاتر از حج.
براین اساس، حضرت در اجتماع شکوهمند مردم در سرزمین منى بهسخنرانى پرداخت و وظیفه امر به معروف ونهى از منکر را به مردمو دانشمندان یادآور شد. حضرت در آغاز درباره اهتمام به امر بهمعروف و نهى از منکر فرمود: اى مردم! از آنچه خدا بدان اولیاى خود را پند داده، پندگیرید مانند بدگفتن او از دانشمندان یهود، آنجا که مىفرماید: چرا دانشمندان نصارى و علماى یهود آنان را از گفتار گناهآمیز وخوردن مال حرام نهى نمىکنند؟ چه زشت است عملى که انجاممىدادند.و نیز فرموده است: کافران بنى اسرائیل بر زبان داود وعیسى ابن مریم، لعن و نفرین شدند. این به خاطر آن بود که گناهوتجاوز مىکردند. تا آنجا که فرمود: چه بدکارى انجام مىدادند.
خداوند آنها را بدین خاطر نکوهش کرده که از ستمکارانى کهمیان آنها بودند، کار زشت و فساد مىدیدند و آنها را نهىنمىکردند; زیرا در مال آنان طمع داشته و از قدرت آنانمىترسیدند با این که خداوند مىفرماید: از مردم نترسید و از منبترسید.
سپس عالمان را مورد خطاب قرار داده، مىفرماید: شما اى جماعتکه معروف به دانش و نامور به خوبى و معروف به خیرخواهى هستید وبه وسیله خدا در دل مردم مهابتى دارید; شرافتمند از شما حسابمىبرد و ناتوان شما را گرامى مىدارد...
من مىترسم عذابى از عذابهاى الهى برشما فرودآید; زیرا شماهااز کرامتخدا به منزلتى رسیدید که بردیگران برترى یافتهاید. بندگان مؤمن به خدا، گرامى داشته نمىشوند ولى شما به خاطر خدادر میان بندگان الهى ارجمندید. این در حالى است که مىبینید کهپیمانهاى خدا شکسته شده و هیچ عکس العمل و هراسى به خود راهنمىدهید. براى یک نقض تعهد پدران خویش بىتابى مىکنید با این که تعهدرسول خدا خوار و بىمقدار شده، کورها و لالها و زمینگیرها در همهشهرها بىسرپرست مانده و برآنها ترحم نمىشود، شما به اندازهمقام و در خور مسوولیتخویش کار نمىکنید و در مقابل کسى کهاقدام مىکند خضوع نمىکنید. برعکس به سازش و مسامحه با ظالمان خود را آسوده خاطر مىداریدبا این که خداوند شما را فرمان داده که از کار خلاف باز ایستیدو دیگران را نیز نهى کنید; اما شما غافلید. مصیبتشما از همهمردم بزرگتر است; زیرا در حفظ مقام علما و دانشمندان ناتوانشدید. کاش کوشش مىکردید. علت این ناتوانى این است که جریان امور و احکام به دستدانشمندان الهى است که امین برحلال و حرام اویند; ولى این مقاماز شما گرفته شده است. بدین جهت، که شما ازحق متفرق شدید و درباره روش پیغمبر باوجود دلیل روشن دچار اختلاف شدید. اگر براذیت و آزارها شکیبابودید و در راه خدا مشکلات را متحمل مىشدید، زمام امور الهى بهشما برمىگشت و از طرف شما دستور آن صادر مىگشت و به سوى شماباز مىگشت; اما برعکس شما خودتان ستمگران را به جاى خویش جاىدادید و امور الهى را به آنها واگذاشتید تا به شبهه کارکنند وبه شهوتها و میلهاى نفسانى خویش حرکت کنند. علتسلطه ستمگرانگریز شما از مرگ و خوش بودنتان به زندگى دنیا است که از شماجدا خواهد شد.
اما متاسفانه این فریادها و خروشهاى الهى برجان و قلبهاىغافل کارگر نیفتاد و دوباره هرکس به اندیشه دنیایى خویش مشغولوکارهاى روزمره خویش را استمرار بخشید و چنان شد که بنىامیهاحکام الهى را تعطیل کردند; نیکمردان تنها مانده میدان را بهشهادت رساندند و تاریخ را براى همیشه سوگمند از بین رفتن حق وعدالت و حاکمیت امامت راستین ساختند.
ادامه دارد...