سالی که درمنا آتش سوزی رخ داد فردی ازاهالی اطراف کاشان که مشرف به مکه بود پس از بازگشت برایم (آیت الله بهاءالدینی(ره)) نقل کردکه:آتش سوزی ظهر بود ومردم فراری شدند.من هم فرار کردم.بی هدف می رفتم.بیابان راگرفتم و رفتم.دیگرغروب شده بود.همه راگم کرده بودم.متوسل شدم به آقاصاحب الامر.گریه می کردم که ناگاه سواری براسب یرمن نزدیک شد.فارسی سخن می گفت.دستم را گرفت و پشت اسب سوارم کرد. با من درحال صحبت بود که دیدم جایی رسیدیم که خیمه ها سوخته اند و تعداد اندکی آدم آنجا هست.اما تعداد زیادی حیوان درهم می پیچیدند. آقا فرمود برو پایین.عرض کردم آقا اینجا که... فرمودند بروپایین.دستم راگرفتند وپیاده ام کردند.برگشتم تشکری بکنم کسی راندیدم.رویم راکه برگرداندم دیدم همه انسانند.امامتحیر به من می نگرند.اعضای کاروانم دور مرا گرفتند وگفتند پس کجا بودی؟ باحالت تحیرگفتم شماکسی راندیدید که بااسب ازاینجا برود؟گفتند مادیدیم یک سوار به اینجا آمدویک روباه راپشت خود نشانده بود.ولی حالا آن سوار و آن روباه نیستند.
فهمیدم که خود نیز مشکل دارم.
بایددیدچه چیز برمامسلط است.اوصاف وملکات ربوبی یا رذائل حیوانی ونفسانی؟